مقدمه ای بر طب قرآنی
با درود و سلام خداوند یکتا و بی همتا را که برای هدایت ما انسانها پیامبرانی از جنس خود ما ارسال کرد.
پیامبران برای هدایت و ارتقا افکار انسانها بر گزیده شده اند.
ارزش و مقام هر انسانی به طرز تفکر و اندیشه اوست. خداوند متعال صاحب قدرت لایزال و بی منتهاست!
همة نعمتهای بیکران را او به ما ارزانی داشته است و منتی ننهاده است ، جز
در یک مورد و آن هم نعمت پیامبری است! قرآن کریم در این مورد چنین بیانی
دارد.
لَقَدْ مَنَّ الله عَلَی المُومِنینَ اِذْ بَعَثَ
فِیهمْ رَسُولاً مِنْ اَنفُسِهمْ یَتْلوا عَلَیْهمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهمْ
وَ یُعَلّمُهُمْ الکِتَابَ وَ الحِکْمَةَ وَ اِنْ کَانُوا مِنْ قَبْل
لَفِی ضَلَالٍ مُبین (سوره آل عمران آیه ۱۶۴).
پیامبری نعمت بزرگی است که خداوند متعال برای تکامل فکری و ارتقاء عقلی ما
انسانها ارزانی داشته است که آخرین آنها پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص)
است.
هر پیامبری معجزه ای برای اثبات حقانیت خود داشته است، پیامبر گرامی اسلام
نیز از این قائده مستثنی نبوده. معجزه او قرآن کریم می باشد که در حقیقت
معجزه ابدی است!
در واقع سلامت و سعادت هر انسانی منوط به درک و فهم قرآن و بکار بستن آن در زندگی روزمره است.
امروزه در بین ما مسلمین دو امر مهم و ضروری مظلوم واقع شده و همین امر
باعث عقب ماندگی مسلمین شده است. آن دو امر عبارتند از: خداوند ذوالجلال
والاکرام و قرآن کریم.
خداوند در این زمینه در قرآن مجید چنین بیانی دارد:
( اَفَلَا یَتَدَّبَرُونَ القُرْآنَ سوره نساء آیه ۸۲ )
چرا در مورد قرآن تدبر و تفکر نمی کنید !؟
شما خواننده گرامی و محترم آیا تا کنون در این زمینه تفکر و تدبری داشته اید یا خیر؟
شما خواننده گرامی آیا چنین تصمیمی تا کنون به فکرتان خطور کرده است یا نه؟
اما انسان حقیقتی است که خداوند متعال آن را بعد از خلقت کلیه موجودات
آفرید، در حقیقت انسان مخلوقی است جدیدالخلقه نسبت به سایر مخلوقات.
خداوند متعال از این خلقت بسیار خرسند گردید که در سوره مبارکه مومنون آیه ۱۴ چنین می فرماید:
( فَتَبَارَکَ الله اَحْسَنُ الخَالِقِینَ )
انسان چگونه موجودی است که خداوند از خلق کردن آن احساس رضایت و خشنودی می کند؟!
مشخص ترین و بارز ترین تفاوت انسان با سایر موجودات در این برتری هاست که او را متمایز کرده است:
* تکلم
* تفکر
* خلاقیت و ابداعات و اختراعات
با کمی دقت در این سه مورد فوق در می یابیم که انسان حقیقتاً موجود خارق
العاده ای است. او می تواند شگفتی آفرین باشد و تحولات عظیمی را در جهان
ایجاد کند، قوانین طبیعت را کشف کند و در ادب و فرهنگ و هنر موثر باشد، با
تفکر و اندیشه به مجهولات دست یابد.
حال انسان با این همه قدرت و توانائی فکر و خلاقیت می تواند به حال خود رها شود؟!
برنامه ای برای ادامه حیات و زندگی نداشته باشد؟ با کمی تامل و تفکر در
می یابیم که خداوند منان انسان را به حال خویش رها نکرده و برای بهبودی
زندگی و مترقی شدن او پیامبرانی را فرستاده است.
هر پیامبری برای اثبات ادعای خود مجهز به معجزه ای بوده است و آخرین آنها
که پیامبر عظیم الشان اسلام بوده و خداوند او را ( رحمة للعالمین ) نامیده
و او را مجهز به معجزه ابدی به نام قرآن کریم نموده است.
این کتاب در حقیقت برای کلیه انسانهای موجود در جهان خلقت کافی بوده و می
تواند سعادت و سلامت آنان را تضمین کرده و به سر چشمه خرد و نیکی برساند.
یکی از شگفتیهای این کتاب جامع بودن آن و بیان کلیة نیازمندیهای هر
انسانی است که در آیات ۲۷ و ۱۰۹ سورة مبارکة لقمان و کهف بیان شده است .
می توان با درک و فهم این کتاب الهی در تمام ابعاد زندگی برنامه ربزی دقیق
و منظمی داشت و موفقیتهای جالبی را بدست آورد و حرف اول را در جهان اعلام
کرد!
پیامبر گرامی اسلام علم را دو گونه بیان می کند و می فرماید:
العِلمُ عِلمَانِ: عِلمُ الادیَان و عِلمُ الابْدَان
یعنی : علم دو گونه است : علم دین و علم طب.
در حقیقت افرادی که از علم طب سر رشته ای ندارند، براحتی نمی توانند خود
شناسی داشته باشند، در واقع خود شناسی پایه و اساس دین باوری است. پیامبر
گرامی اسلام در این زمینه چنین می فرماید:
مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبّهُ
جالب این که این دو علم به وضوح در قرآن کریم بیان شده است و می توان از
آن به خوبی استفاده بهینه کرد و زندگی را روز به روز شیرین تر کرده و از
زندگی لذت برد و به آرامش دست یافت.
اولین آیاتی که به پیامبر بزرگ اسلام نازل شد، آیاتی بود در مورد طب!
اِقرَا باسْمِ رَبّکَ الذی خَلَقَ ، خَلَقَ الانسَانَ مِن عَلَقَ
علق چیست ؟
علق همان ترکیب اسپرماتوزوئید با اوول است. مگر این غیر از علم طب است؟
جالب توجه این که در قرآن کریم بوضوح حتی سلولهای بنیادی بیان شده است!
اهداف طب قرآنی
نوشته شده در تاریخ 26 مهر 84
۱- مهمترین و اساسی ترین اهداف طب قرآنی پیشگیری از بیماریهای جسمی و روحی است.
۲- پیشگیری امری است مهمتر از درمان.
۳- با پیشگیری حقیقی در این طب فرهنگ قرآنی ایجاد و ساخته می شود.
۴- در اصل اشاعه فرهنگ قرآنی همان طب قرآنی است در بدست آوردن سلامتی.
۵- در طب قرآنی ، غذای اصلی انسان که در قرآن بیان شده است اشاعه داده می شود.
۶- انسان با مصرف غذای بیان شده در قرآن پیشگیری از بیماریها را انجام می دهد.
۷- با اشاعه فرهنگ طب قرآنی روابط اجتماعی سالمی ایجاد می شود.
۸- با اشاعه طب قرآنی آداب غذا خوردن صحیح را فرا خواهیم گرفت.
۹- با فراگیری آداب غذا خوردن، از مبتلا شدن به بیماریها پیشگیری خواهد شد.
۱۰- با رعایت فرهنگ قرآنی پیوسته سالم و شاد زندگی خواهیم کرد.
۱۱- با رعایت فرهنگ قرآنی روانی شاد و افکاری آرام خواهیم داشت.
۱۲- با طب قرآنی، سالم و تندرست زندگی کنید.
۱۳- هنگام کسالت و بیماری با رعایت فرهنگ طب قرآنی سلامتی را هرچه سریعتر بدست آورید.
۱۴- با رعایت فرهنگ قرآنی بیماریهای صعب العلاج را بزودی از بین خواهید برد.
۱۵- سلامتی و تندرستی نعمتی است از نعمات بزرگ الهی که توسط قرآن به انسان هدیه شده است.
۱۶- با داشتن قرآن و عمل به آن از درد و رنج روحی و جسمی رهائی خواهید یافت.
۱۷- طب قرآنی یکی از طبهای موجود در جهان است که شگفتی می آفریند.
۱۸- اهداف اصلی این طب آرزوی سلامتی همه مردم جهان است.
۱۹- افراد زیادی هستند که با رعایت طب قرآنی سلامتی را بدست آورده اند از جمله تعدادی از دوستان پزشک .
۲۰- از برکات طب قرآنی همین بس ،که تعدادی از خانمهای نازا فعلاً صاحب
فرزندانی هستند. ( درمان بیماری آندومتریوز توسط غذای روزانه).
۲۱- داروهای این طب همان موادغذائی روزمره زندگی است!
۲۲- داروهای این طب هیچگونه عوارض جانبی نخواهند داشت. ( عسل ، سبزیجات و میوه جات و جوانه ها و سایر مواد خوراکی).
۲۳- داروهای این طب بسیار خوش طعم و خوشمزه بوده و در حداقل زمان اثر گذار
هستند و با استفاده از این داروها بیماری بسرعت جای خود را به سلامتی
واگذار خواهد کرد.
۲۴- بهبودی بیماری و رفع کسالت، هزینه ای در بر نخواهد داشت.
۲۵- با اشاعه فرهنگ طب قرآنی از صرف هزینه های بیمورد جلوگیری خواهد شد.
۲۶- در طب قرآنی داروهائی ( مواد غذایی ) وجود دارد که در سایر طبها به آن اشاره نشده است.
۲۷- در طب قرآنی آنزیم LDH و CPK به راحتی قابل پیشگیری و کنترل است.
۲۸- در این طب بسیاری از جراحی ها نیاز نبوده و با یک رژیم غذائی مناسب بیماری بهبودی خواهد یافت (قلب، افتادگی رحم و مثانه و … ).
۲۹- با رعایت و پیشگیری، انسان دیگری خواهیم شد با افکاری سازنده و متعالی.
۳۰- با رعایت قوانین این طب از وابستگی های بیمورد نجات خواهیم یافت.
دلائل طب قرآنی
نوشته شده در تاریخ 26 مهر 84
۱- وَلَا رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ اِلّا فِی کِتَابٍ مُبینٍ . ( انعام ۵۹ ) .
۲- وَ نَزّلنَا عَلَیکَ الکِتَابَ تِبیَاناً لِکُلِ شَی هُدی و رَحْمَة وَ بُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ . ( نحل ۸۹) .
۳- وجود ۱۶۰ آیه در مورد تغذیه در قرآن کریم .
۴- وجود چهار کلمه فلینظر در قرآن کریم .
۵- اختصاص دو کلمه فلینظر به غذای انسان .
۶- وجود چهار کلمه شفا در قرآن .
۷- شِفا یعنی درمان، بهبودی و سلامتی.
۸- شَفا یعنی بیماری و کسالت و از دست دادن سلامتی.
۹- اختصاص شفا به یکی از مواد غذائی ( عسل ).
۱۰- اختصاص شفا به قرآن در سه مورد دیکر .
۱۱- بدون غذا زندگی و ادامه حیات مفهومی ندارد = مرگ .
۱۲- غذای انسان داروی او و داروی او غذایش باید باشد .
۱۳- نوع تغذیه در رفتار و اعمال انسان تاثیر بسزائی دارد .
۱۴- از اهمیت غذا این که در زندگی اخروی به انسان آن را به عنوان پاداش می دهند
توضیح چهارده مورد فوق
۱- هیچ تر و خشکی نیست که در قرآن نباشد،
این آیه جامع و کامل بودن این کتاب را میرساند و بیان کننده کلیه امورات
زندگی و هر چیزی که در زندگی انسان به آن نیاز پیدا می کند. این آیه یکی
از معجزات بزرگ الهی در قرآن کریم است. (دقت شود).
۲- خداوند متعال کتابی را برای ما انسانها
فرستاد که بیان کننده تمام مطالب در کلیه زمینه ها است، علاوه بر آن مایه
هدایت و رحمت و بشارت برای کل مسلمین بوده و در صورت درک و فهم این کتاب و
بکار گیری آن به سعادت و سلامت و موفقیت عظیمی خواهند رسید.
۳- وجود (۱۶۰ ) آیه در زمینه غذا، اهمیت غذا
را می رساند که خداوند متعال چقدر به انسان ارزش قائل است و چقدر به سلامت
و سعادت او علاقمند است.
۴- چهار کلمه فلینظر در قرآن کریم نشان
دهنده اهمیت موضوع است که معمولاَ ما مسلمین از این نکات با عظمت هشداری
بی بهره ایم! چرا در مورد قرآن تفکر و تدبر نداریم.
توجه : فلینظر از نظر دستوری فعل امر بوده و انسان را ملزم به تحقیق و تدبر دراین زمینه می کند.
دو مورد از فلینظرها را خداوند به غذای انسان اختصاص داده است. (دقت شود).
الف : یک مورد به نوع غذای انسان اختصاص داده شده است. (سوره مبارکه عبس آیه ۲۴).
ب : یک مورد به کیفیت غذای انسان اختصاص داده شده است. (سوره مبارکه کهف آیه ۱۹).
ج : یک مورد به خلقت انسان اختصاص داده شده است. (سوره مبارکه طارق آیه ۵).
د : یک مورد به اعمال انسان اختصاص داده شده است. (سوره مبارکه حج آیه ۱۵).
از این چهار کلمه فرمول ریاضی زیر بدست می آید:
نتیجه:
الف : اختصاص کلمه فلینظر دو بار به غذای انسان نشانگر اهمیت بالای غذا ست!
ب : در صورت حذف غذا، خلقت مفهوم خود را از دست خواهد داد!
ج : غذای انسان برابر با خلقت و اعمال اوست!
۵- در قرآن کریم چهار بار کلمه شفا بیان شده است .
الف : سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۰۳
ب : سوره مبارکه توبه آیه ۱۰۹
ج : سوره مبارکه اسراء آیه ۸۲
د : سوره مبارکه نحل آیه ۶۹
نتیجه:
اختصاص شفا به مواد غذائی مانند عسل که حقیقتاً جای تامل و بررسی است.
اختصاص سه مورد دیگر به قرآن که در واقع ِشفا به این چهار مورد است.
(غذا و کلام الهی است).
حقیقتاَ برای هیچ موجودی زندگی بدون غذا ممکن نیست. بدون غذا امکان ادامه حیات امر محالی است.
۶- در حقیقت غذای انسان داروی اوست و داروی او غذای اوست!
در جهان خلقت می بینیم و پر واضح است که حیواناتی که در نقاط مختلف جهان
زندگی می کنند نیاز به دارو ندارند و معمولاَ بیمار نمی شوند.
توجه:
همه موجودات در جهان هستی طبق غریزه و فطرت خود غذا می خورند. به جز انسان
که از غریزه و فطرت خود عدول می کند و هرج و مرج را اشاعه می دهد. (روم
۳۰)
۷- نوع تغذیه در رفتار و کردار آدمی اثر بسزائی دارد و می تواند او را سخی و یا شقی کند.
خداوند متعال در این زمینه بیان زیبائی دارد، که می فرماید:
یَا اَیّهَا الرّسُلِ کُلُوا مِنَ الطّیّبَاتِ وَاعْمَلوا صَالِحاً انی بِمَا تَعْمَلونَ عَلیمٌ. ( سوره مبارکه مومنون آیه ۵۱).
یا در جای دیگر خداوند متعال چنین می فرماید:
مَیْتَهً اَوْ دَمَاً مَسْفوحاً اَو لَحْمِ خِنزیر فَانّه رِجْسٌ. ( سوره مبارکه انعام آیه ۱۴۵).
نتیجه: از دو آیه فوق چنین می گیریم که غذای روزمره انسان چقدر در زندگی تاثیر بسزائی را دارد!
الف : می تواند او را سعادتمند کند و به سرچشمه نور و حکمت سوق دهد. (پیامبر اسلام).
ب : همچنین انسان شقی و پلیدی ببار آورد. (نوع تغذیه).
۸- خداوند کریم به انسانها در سرای آخرت بر مبنای اعمالی که انجام داده اند پاداش و جزا می دهد، از جمله:
به نیکو کاران چنین پاداشی را در نظر گرفته است:
وَ فَاکِهَةٌ مِمّا یَتَخَیّرُونَ . وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهونَ .
وَ حُورٌ عین . کَاَمْثَالِ الّلُولُوِ المَکْنُون . جَزَاٌ بِمَا کَانُوا
یَعْمَلونَ . ( سوره مبارکه واقعه آیات ۲۰ تا ۲۴).
نتیجه :
در این آیات می بینیم که خداوند عظیم الشان به انسانهای نیکو کار ابتدا
غذا را پاداش می دهد، سپس نعمتهای دیگر را ارزانی می دارد. (دقت شود).
اما خداوند کریم به بد کاران چنین جزائی را می دهد .
لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زُقّوم. (سوره مبارکه واقعه آیه ۵۲).
نتیجه : باز در این آیه می بینیم که خداوند به بدکاران به عنوان جزا غذا (زقوم) می دهد.
باز هم به اهمیت غذا پی می بریم که چه در بهشت و چه در جهنم و چه در این
جهان غذا حرف اول را می زند و بدون غذا در هیچ جهانی زندگی امکان پذیر
نیست!
البته دلائل قرآنی بسیار زیاد است، اگر بخواهم همه را بیان کنم نیاز به کتاب مستقلی دارد!
در آینده نزدیک این کتاب را به دوستاران طب قرآنی تقدیم خواهم کرد انشاالله.
ضمناً یاد آور شوم که ممکن است افراد ناآگاه و مغرض چنین مطلبی را عنوان
کنند که چرا صحبتی از ائمه معصومین به میان نیامده است و آن را مستمسک
قرار دهند و از آن استفاده سوء نمایند!
در جواب اینگونه افراد باید عنوان کنم که وقتی صحبت از قرآن می شود در
حقیقت عترت در دل قرآن نهفته است، زیرا پیامبر گرامی در این مورد می
فرماید:
(اِنّی تَارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتی وَ اَهْلَ بَیتی لَنْ یَفْتَرِقَا … )
در حقیقت کلمه ( لَنْ ) نفی ابد است. یعنی قرآن و عترت تا ابد از یکدیکر جدا شدنی نیستند. (دقت شود).
جالب توجه اینکه ائمه معصومین (ع) چقدر در مورد غذا و بهداشت آن توصیه کرده اند و ما انسانها را به رعایت آن تشویق نموده اند.
حضرت علی (ع) در این مورد کلام گهر باری دارد که می فرماید: ( وصیتی است
برای فرزندان خویش) در حقیقت توصیه ایست برای ما انسانها، با رعایت این
نسخه از طبیب بی نیاز خواهید شد.
(نسخه حضرت علی (ع) برای پیشگیری از بیماریها)
¤ تا زمانی که گرسنه نشده اید سر سفره ننشینید.
¤ کمی قبل از سیر شدن دست از غذا بردارید.
¤ هنگام خواب اجابت مزاج کنید.
با رعایت سه مورد بالا در عمل می بینیم که پیشگیری از بیماریها به راحتی انجام می گیرد.
توجه: در عمل می بینیم که ائمه معصومین (ع) برای پیشگیری و درمان غذا را توصیه می کنند و دقیقاً با قرآن کریم سنخیت کامل دارد!
این دلائل مختصری بود از این کتاب. شگفتیهائی در طب قرآنی وجود دارد که در هیچ طبی وجود ندارد.
ولادت
ثمره ازدواج مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های
حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است.
بنابر آنچه که از امام صادق علیه السلام رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا
بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به
دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه علیها السلام وارد آمد، آن حضرت
بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید.
زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به
جهان گشود.
.....................................................................................................................................
پدر زینت
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام
رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و
این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر
فداکاریهایش، زیبا،درخشان و جاودانی است.
مراسم نامگذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه میخوانیم:
.....................................................................................................................................
نامی آسمانی
هنگام ولایت زینب کبری، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد
که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی علیه السلام در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت
نمیگیرم، صبر میکنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت
نوزاد زهرا را از زبان علی علیه السلام شنید فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی
خداوند در باره آنان تصمیم میگیرد.
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام میرساند و میفرماید: نام
این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشتهام. آن گاه رسول خدا
زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه میکنم که همه این دختر را احترام کنند، که او
مانند خدیجه کبری است.
یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش
بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت
ویژهای برخوردار است.
.....................................................................................................................................
بالای
صفحه
با پیامبر خدا
بنابر اینکه ولادت زینب علیها السلام در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر
اکرم در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، کافی
است که او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید. بر این مبنا کسانی که شرح حال اصحاب
پیامبر اسلام را نوشته اند، نام زینب را زینتبخش کتاب خود ساختهاند.
.....................................................................................................................................
در دامان عطوفت
این پنج سال فرصتی بود که زینب علیها السلام از تابش نور وجود پیامبر بهره گیرد و
پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعههای معرفت سیراب
سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا که پیامبر بر مصیبت ها و
ناگواری های مسیر زندگی زینب به خوبی واقب بود و می دانست که تاب تحمل این زنجها و
حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد
داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در
او جلوهگر ساخته است تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد.
.....................................................................................................................................
بالای
صفحه
رؤیایی دردناک
زینب مسیر پرحادثه و دردناکی را که در پیش دارد، در همان زمان کودکی در آینه رؤیا
می نگرد و برای جدش پیامبر اکرم بازگو میکند و پیامبر خدا حوادثی را که در انتظار
اوست تعبیر میکند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای
رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رؤیا را در تاریخ چنین میخوانیم: ارتحال
پیامبر خدا نزدیک بود، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت:
«ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو
رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو میافتادم؛ تا اینکه به درخت بزرگی پناه
بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن
درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم،
آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه
بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم».
پیامبر با شنیدن خواب زینب، بسیار گریست و فرمود:
«درختی که اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست که به زودی از دنیا میرود. و دو
شاخه بعد مادر و پدر تو هستند که آنها هم از دنیا میروند و آن دو شاخه به هم
پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک میگردد».
.....................................................................................................................................
اولین واقعه
چندی نگذشت که گوشه ای از خواب زینب به وقوع پیوست و سایه پرمهر و عطوفت پیامبر
اکرم از سر زینب کبری و مسلمین رخت بربست و او اولین پناهش را از دست داد و این
نخستین مصیبتی بود که در کودکی روح لطیف او را آزرده ساخت. و این تازه آغاز راه بود
و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناکی است که در پیش رو دارد.
ولی این راست قامت همیشه تاریخ بشریت هرگز سر ذلت در برابر مصیبت ها و سختیهای
زندگی و تاریخ خم نخواهد کرد او با استواری زیبندهای رسالت خویش را که حفظ
جاودانگی اسلام است در میان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند.
.....................................................................................................................................
با مادرش فاطمه
فاطمه بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب از
محبتهای مادری چون صدیقه کبری بیش از چند ماهی بهره نجست.
این دوران کوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشیبها و خاطرههای تلخ و شیرینی که
زینب را برای ادامه حرکت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشکلات و مصائب زندگی
آماده می ساخت. زینب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمی دید.
فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست که نام او را
در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم، یعقوب، یوسف و امام سجاد آوردهاند.
زینب در تمامی این دوران با مادر در کنار او بود و صحنههای مصیبتبار رحلت پیامبر
خدا و اندوه بیکران مادر و ظلم و جنایت دشمنان* در حق اهلبیت پیامبر را نظاره
میکرد و همه این ناملایمات بر قلب کوچکش فرود میآمد و او برای خدا صبر میکرد و
پایداری در راه خدا را پیشه خود میساخت، تا زمینهای باشد برای تحمل مصیبتها و
رنجهای بزرگتری که در انتظار او بود.
.....................................................................................................................................
دفاع از حق
زینب در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبیت و فدک
حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد داشت؛ به طوری که خود یکی از
راویان آن خطبه به شمار میآید.
او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا
ساخت. او آماده میشد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و
جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع کند.
بالای
صفحه
.....................................................................................................................................
آخرین دیدار
سرانجام زمان آخرین دیدار و وداع با مادر فرا میرسد و تکفین مادر پایان مییابد.
به دعوت پدر، فرزندان زهرا با مادر خویش وداع میکنند و لحظاتی مادر را در آغوش
میگیرند، چنان که فرشتگان از این صحنه دلخراش می گریند... بیایید گوشه ای از این
ماجرای غمافزا را از زبان امیرالمؤمنین بشنویم:
«زمانی که خواستم کفن زهرا را گره بزنم، به امکلثوم، زینب، حسن و حسینم گفتم:
بیایید از مادرتان توشهای برگیرید که این آغاز جدایی است و دیدار بعدی در بهشت
خواهد بود.
حسن و حسین به طرف مادر آمدند؛ در حالی که چنین میگفتند: اندوه و حسرتی که از
فقدان جدّمان پیامبر و مادرمان فاطمه داریم هرگز خاموش نمیشود. ای مادر حسن! ای
مادر حسین! هنگامی که جدّمان محمد مصطفی را دیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد
از تو ما در دنیا یتیم شدیم.
علی فرمود:
به خدا سوگند مشاهده کردم که زهرا با ناله و اندوه با دو دست فرزندانش را گرفت و
مدتی به سینه چسباند که ناگاه هاتفی از آسمان ندا داد که ای ابوالحسن آنان را از
آغوش مادر برگیر که به خدا سوگند این دو فرزند، ملائکه آسمان را به گریه
انداختند؛...».
و بدین سان زینب مادری مهربان، مونسی عطوف و پناهی آرامبخش را در سنین کودکی از
دست میدهد که غم هجران او بر قلب کوچکش سنگینی میکند. ولی او که مسئله آموز مکتب
پیامبر و فاطمه و علی است لحظهای و ذره ای در راه هدف خود تردید نمیکند و با
استواری گام برمیدارد و رسالتش را به انجام میرساند.
.....................................................................................................................................
بعد از مادر
دیگر شمع وجود مادر روشنی بخش خانه علی نیست. لزوم نگهداری از فرزندان فاطمه ایجاب
میکرد که شخصی عهده دار این مهم شود. فاطمه این امر مهم را در آخرین روزهای زندگیش
پیش بینی کرده بود و مادری مهربان برای فرزندانش و همسری برای علی در نظر گرفته و
ازدواج با او را به علی توصیه نموده بود. این افتخار نصیب بانوی بزرگواری به نام
«امامه» شد که به فرموده فاطمه برای فرزندانش همانند خود او بود.
زینب بعد از مادر در سایه تربیتهای پرمهر پدری چون علی و در کنار برادرانی چون حسن
و حسین رشد مییابد و از همان دوران کودکی مشکلات فراوان و فشارهای روحی بیشماری
را تجربه کرده و در برابر آنها مقاومت میکند و بدین گونه دوران کودکی را پشت سر
میگذارد.
هر چند زینب کوچکتر از حسن و حسین است، ولی از آنجا که دختر فاطمه و دست پرورده
اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش میکند، علاقه و پیوند روحی و
عاطفیای که میان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدنی است. و این ارتباط روحی تا
پایان عمر استمرار مییابد و زینب لحظهای نمیتواند دوری و اندوه این جگرگوشگان
فاطمه را تاب بیاورد و چنانکه خواهیم دید تا آخرین لحظات، چون مادری مهربان به
آنان عشق می ورزد و هر و محبت نثارشان میکند و چیزی نمیتواند مانع این پیوند و
بستگی گردد.
.....................................................................................................................................
زندگی مشترک
اینک زینب به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده است. او میداند که ازدواج برای
هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر
اسلام است.
ولی زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست، رسالت بزرگی را که بر دوش دارد
فراموش نمیکند. او میداند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش
باشد. او میداند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در
اسارت، صبر و پایداری، و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید میکند تا از
وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله
بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر
صورت مراسم خواستگاری پایان مییابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری
نائل میگردد.
.....................................................................................................................................
همسر زینب
عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه
موته و شهیدان بزرگ اسلام است. شخصیت جعفر بن ابیطالب را که معروف به جعفر طیار
است، میتوان از اظهار علافه و سخنان پیامبر اکرم درباره او دریافت. هنگام فتح
خیبر، زمانی که جعفر از حبشه مراجعت کرد پیابمر او را آغوش گرفت و میان دیدگانش را
بوسید و فرمود: نمیدانم به خاطر کدام یک خوشحالتر باشم، به خاطر ورود جعفر یا فتح
خیبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
زمانی که جعفر در جبهه موته جنگید و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمین
بیفکند، پیامبر خدا فرمودند: خداوند به جای دو دست دو بال به جعفر عنایت کرد که در
بهشت با آنها پرواز کند و از همین روست که او به جعفر طیار معروف شد.
عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد، که جعفر به همراه همسرش و
عدهای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اکرم(ص) به
حبشه هجرت کرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اکرم
بود.
در تاریخ آمده است: هنگامی که جعفر پدر عبدالله به شهادت رسید، پیامبر فرمود:
فرزندان جعفر را نزد من بیاورید. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت، بوسید و
چشمهایش پر از اشک شد. و این گونه از عبدالله که کودکی بیش نبود تفقد و دلجویی
فرمود.
بعد از پیامبر اکرم تاریخ شاهد رشادتها و فداکاریهای عبدالله در کنار
امیرالمؤمنین(ع) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود
و سخاوت او نیز در آن زمان زبانزد بوده است.
بالای
صفحه
.....................................................................................................................................
در محیط خانه
بدون شک در دورانهای مهم تربیت انسان و شکلگیری شخصیت او دوران کودکی است. تأثیر
پذیری انسان از محیط و اطرافیان خود در این دوره، به مراتب بیشتر و عمیقتر از
دورههای دیگر زندگی است. اعمال، رفتار، برخوردها و به طور کلی شیوه معاشرت پدر و
مادر در خانه و کیفیت ارتباط آنان با یکدیگر و دیگر افراد، در روح و خلق و خوی
فرزند اثری مستقیم خواهد گذاشت، روح حساس و لطیف فرزند را تحت تأثیر خود قرار
خواهد داد.
اصولاً پدر و مادر میتوانند، زشتی و زیبایی رفتار وسلوک خود را در آینه شفاف و
زلال کودک خود بنگرند و حرکات، روحیات و خصلت های کودکشان را نمونهای از روحیات و
صفات خود بدانند.
به خاطر این روح الگو خواهی و تربیت پذیری ،پیرامون تربیت کودکان و پرورش فکری،
اعتقادی و اخلاقی آنان در روایات توصیه های فراوانی شده است. تأثیر این تربیتها، به
قدری است که علی(ع) قلب کودک و مرکز دریافت های او را همانند زمین خالی و بدون کشتی
میداند که هر بذری را پذیراست.
بنابراین میتوان شخصیت و آینده کودک را مرهون تربیتها و پرورشهای عملی پدر و مادر
دانست که فرزند به صورت الگو از آنان کسب کرده است.
اما زینب، در خانه ای تربیت و رشد یافت، که عالی ترین نمونه زندگی خانوادگی است و
در طول تاریخ بشر خانوادهای به این بزرگی و عظمت نیامده است و نخواهد آمد. شخصیت
زینب در خانه ای شکل گرفت که نور ایمان در آن می درخشید و سرشار از صفا و صمیمیت و
آکنده از معنویت و عشق به خدا بود. خانه ای که پدری چون علی دارد و مادری چون
فاطمه، پدر و مادر معصومی که تمایلات نفسانی و هوی و هوس در آنان راه نداشت و
انگیزه حرکتها و فعالیتهایشان فقط انجام وظیفه الهی بود. آنان جز به رضای خدا به
چیزی دیگر نمی اندیشیدند و جز برای پیشرفت اسلام و نجات بشریت گام برنمیداشتند.
زینب در این محیط و تحت تربیت چنین پدر و مادری رشد مییابد و در چنین مدرسه ای
معارف الهی و آداب اسلامی را فرا میگیرد و به تربیت دینی و فضائل اخلاقی دست
مییابد و به کمال میرسد.
و بدین گونه مهمترین و اساسیترین کلاس آموزش خانهداری، شوهرداری، تربیت فرزند،
اداره زندگی و به طور کلی آداب معاشرت زینب، دورانی بود که در کنار مادرش حضور داشت
و از رفتار و شیوه زندگی او الگو میگرفت تا زمانی او نیز همچون مادرش ـ که
زیباترین و خداییترین زندگی را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظیفه کند.
او شاهد بود که چگونه مادرش برای ایجاد کانونی آرامبخش و انباشته از صفا و صمیمیت
و روح و معنویت تلاش میکرد. او این سخن پدرش را شنیده بود که میفرمود: وقتی به
خانه می آمدم و به زهرا نگاه میکردم،تمام غم و غصه هایم برطرف میشد و او هیچ گاه
مرا خشمگین نکرد.
زینب نمونه باشکوه صمیمیت، همدلی و همراهی را در کانون پرمهر پدر و مادر خویش
مشاهده کرده بود، و لذت آن را از یاد نمی برد. او شاهد تلاشهای مادرش در خانه بود و
دستهای تاول زده مادر و زحمتهای خانهداری را دیده بودو اجر و پاداش کار در خانه را
باور داشت.
او تعاون و همکاری در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و میدید که پدر هیزم و آب
خانه را تهیه میکرد و مادر آسیا میکرد، خمیر می ساخت و نان می پخت.
زینب، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از یاد نمی برد و عطوفت های مادر از
شیرین ترین خاطرههای او بود. او سخنرانی مادرش در مسجد ـ در رفاع از کیان اسلام و
ولایت ـ را فراموش نمیکرد و از آن درس دینداری و حراست از دستاوردهای جدّ بزرگوارش
پیامبر اکرم را فرا میگرفت و حمایت از دین خدا را برای خود فرض و لازم می دانست.
و بالاخره شخصت والایی چون زینب کبری که در کانون ولایت رشد یافته و در سایه این
تربیتها بزرگ شده است، دریایی است از معرفت و فضیلتهای انسانی و تجربه های اخلاقی
و تربیتی که از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اکنون به خانه شوهر میرود و کانون
زندگی را تشکیل میدهد و به عنوان مربی بزرگ و نمونهای در سنگر مقدس خانه انجام
وظیفه میکند و برای اسلام فرزندان برومندی را تربیت میکند که نتایج درخشان آن را
در آینده تاریخ زندگانی زینب ملاحظه خواهیم کرد.
بالای
صفحه
.....................................................................................................................................
در مکتب پدر
بانوی بزرگ اسلام زینب کبری حدود سی و پنج سال داشت که پدرش علی به شهادت رسید. او
بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهیها و بهرههای فکری و معنوی فراوانی
گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی که هر کدام در
شکلگیری شخصیت زینب و سازندگی او تأثیر عمیقی داشته است.
.....................................................................................................................................
صبر و بردباری
او روزها و سالهای مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت
پیابمر اسلام، ولایت پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود،
نادیده گرفتند و بر جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعین کرده بود و
کراراً آن را گوشزد میکرد و مسلمانان را به آن توصیه میفرمود عاصبانه تکیه زدند و
حق او را ضایع ساختند. بر کرسی هوسها نشستند و خود را جانشین و خلیفه پیامبر
خواندند. و امیرالمؤمنین که جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر
پیشه کردو رضایت خدا را بر هر چیز مقدم داشت و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد.
زینب در این دوران، حوادث را به دقت پیگیری میکرد و بر بینش و آگاهیهای خود می
افزود. هواپرستی و دنیا طلبی بسیاری را میدید، دوست و دشمن را به خوبی از یکدیگر
تمیز میداد و شاهد کینهتوزیهای ابوسفیانها و معاویه ها بود. دشمنان نقابداری که
در ظاهر، لباس اسلام بر تن کرده بودند و سنگ اسلام به سینه میزدند و در باطن و
حقیقت برای نابودی آن نقشه می کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند.
زینب، همه این دشمنیها را میدید و عظمت صبر پدر را درمییافت. هم او که فرمود:
«صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق شجاً» شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را
پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است.
زینب از صبر او الهام میگرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه باید تمام
مشکلات و رنجهای راه خدا را تحمل کرد، محرومیتها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای
مصلحت اسلام کرد.
.....................................................................................................................................عدالت گستری
دوران بیست و پنج سال مظلومیت و سکوت سپری میشود؛ مردم به خانه امیرالمؤمنین هجوم
میآورند و علی(ع) که اندیشه ای جز حق در او راه ندارد برای رهایی بخشیدن مردم از
ظلمها، بیعدالتیها و انحرافاتی که بعد از پیامبر اکرم دامنگیر آنان شده بود،
زمام حکومت را در دست میگیرد.
پنج سال حکومت علی(ع) برای زینب بسیار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستری در آن
دوران چنان اوج داشت که بسیاری از کسان که به هوس متاع دنیا، ریاست، پست و مقام و
ثروت اندوزی به سوی علی روی آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستیزه جوی او شدند. آنان
ظطاقت شنیدن سخنی چون: «به خدا قسم آنچه از عطایای عثمان، و آنچه بیهوده از بیت
المال مسلمین به این و آن بخشیده، بیابم به صاحبش برمیگردانم؛ گرچه زنانی را به
آن کابین بسته یا کنیزانی را با آن خریده باشند.» را نداشتند.
آنان دیدند که حضرت در برابر درخواست برادرش عقیل که به خاطر فقر چیزی از گندمهای
بیتالمال میطلبید، آهنی گداخته به بدن او نزدیک کرد و در مقابل ناله برادرش
عقیل، فرمود: «زنان در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده ای که انسانی آن را به صورت
بازیچه، سرخ کرده ناله میکنی! اما مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار با
شعله خشم و غضبش برافروخته است! تو از این می نالی و من از آتش سوزان نالان
نشوم؟».
قضاوت حضرت درباره دخترش ـ که گردنبندی را از بیتالمال به امانت گرفته بود ـ که
«اگر این امانت را از بیت المال به صورت عاریه ضمانتی نگرفته بودی نخستین زن هاشمی
بودی که دستت را به خاطر دزدی قطع میکردم» ریشه های طمع را در آنان می سوزاند.
بالای
صفحه
سیده،طاهره، زکیه، زینب کبری دخت امیر مومنان علی بن ابی طالبعلیه السلام.
نواده رسول خدا و خواهر دو ریحانه فاطمه زهرا ،امام حسن و امام حسین علیهم السلام.
مورد علاقه جدش رسول خدا، نور چشم علی مرتضی، جانشین حضرت زهرا صلوات الله
علیهم اجمعین.
خردمنترین زن در میان زنان ، دانای بی آموزگار ، بزرگ بانوی قریش، بانوی حریم
رسالت ، عابده خاندان علی، قهرمان کربلا و ستمدیده تنها.
او رمز حقّ ، رمز فضیلت ، رمز شجاعت، رمز مروّت ، رمز صبر و استقامت، رمز ایمان
وتّقوا، شکیبائی و قدرت بود .
او دارای وفا ،سخاء ،صدق، صفا، علم، عبادت، عفت، زهد وفصاحت زبان و قوت قلب
بود. بعد از مادر مکرمه اش فاطمه زهرا سلام الله علیها تنها الگوی برای تمام زنان
مسلمان دنیاست.
به امید آنکه همه ما از این بزرگ بانو پیروی کنیم.