کانون قرآن و عترت

امور فرهنگی دانشگاه پیام نور مرکز الیگودرز

کانون قرآن و عترت

امور فرهنگی دانشگاه پیام نور مرکز الیگودرز

قرآن و حج

در سرزمین وحى، خود را در برابر آینه قرآن قرار دهیم و زشتى و زیبایى خود را بنگریم که استناد به

قرآن دقیق‏تر، سریع‏تر، مؤثّرتر و مورد اتفاق همه مسلمانان مى‏باشد.


 قرآن مى‏فرماید: «انّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر»(1) ولى نماز ما، نه خود و نه جامعه ما را

از فحشا و منکر باز نداشت. مشکل چیست؟


 در مکه، سنگ‏ها مرمر، آب زمزم، قبله بدون انحراف، جمعیت میلیونى، زیر پا نفت، قرائت امام

جماعت عالى است، پس چرا این نماز جلو بزرگ‏ترین منکرات را که تجاوز دشمنان به کشورهاى

اسلامى و قتل عام مسلمانان است نمى‏گیرد.


 مشکل در این است که به شرایط و امورى که بازدارنده انسان‏ها از فساد و منکر است توجّه

نمى‏شود.


 قرآن از ما خواست به هنگام نماز روى خود را از بیت‏المقدس به سمت مسجد الحرام بگردانیم تا

یهودیان بر ما منّتى نداشته باشند. «لئلا یکون للناس علیکم حجّة»(2) ولى امروز ما با دست خود،

خود را وابسته مى‏کنیم تا بر ما حجّت داشته باشند.


 قرآن فرمود: «لَن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا»(3) و امروز کفار بر ما همه نوع

سلطه‏اى دارند.


 قرآن فرمود: «لا تؤتوا السفهاء اموالکم»(4) و امروز سرمایه کشورهاى اسلامى به دست چه

کسانى است؟


 قرآن مى‏فرماید: «لا تَظلمون و لا تُظلمون»(5) و در جامعه ما گروهى ظالم و گروهى مظلوم و بعضى

نسبت به زیردستان ظالم و نسبت به ابرقدرت‏ها مظلوم هستند.
...

 قرآن مى‏فرماید: «تؤدّوا الامانات الى اهلها»(6) آیا امروز مسئولیت‏ها و بودجه‏ها و امکانات به دست

کیست؟


 قرآن مى‏فرماید: «لا تطع منهم آثما او کفوراً»(7)، «لا تطیعوا امر المسرفین»(8)، «لاتطع من اغفلنا

قلبه عن ذکرنا و اتّبع هواه و کان امره فُرطا»(9) و در آیات متعدّد مى‏خوانیم: «لا تتّبعوا اهواء قوم قد

ضلّوا من قبل»(10)، «لا تتّبع سبیل المفسدین»(11)، «لا تتّبع اهوائهم»(12)، «لا تتّبعان سبیل

الذین لا یعلمون»(13) و امثال این آیات که ما را از پیروى گنهکاران، کفار، اسراف کاران، غافلان،

هواپرستان، غیر معتدلان، بدسابقه‏ها، فسادگران و جاهلان نهى مى‏کند.



 آیا براستى در جوامع اسلامى، آیات فوق مورد توجه قرار گرفته و به آن عمل مى‏شود؟


 بار دیگر خود را در آینه قرآن ببینیم. قرآن با فریادِ «ما کنتَ متّخذ المضلّین عضدا»(14) فرمود:

منحرفان را یاور خود نگیرید! ولى متأسفانه ما گرفتیم.


 قرآن با فریادِ «فلن اکون ظهیراً للمجرمین»(15) فرمود: هرگز یاور مجرمان نباشید! ولى ما در برخى

موارد یاور مجرمان شدیم.


 قرآن با فریادِ «انّ العزّة للّه جمیعا»(16) و «انّ القوّة للّه جمیعاً»(17) و فریادِ «لن یخلقوا ذُبابا»(18) و

فریادِ «کمثل العنکبوت»(19) به ما گفت، تمام عزت و قدرت براى خداست. قدرت‏هاى غیر الهى مثل

تار عنکبوت سست و ضعیف هستند و توان آفریدن یک مگس را هم ندارند، ولى بسیارى از

مسلمانان در برابر این فریادها مثل پسر نوح که مى‏گفت: «سآوى الى جبل یعصمنى» خود را به

ابرقدرت‏ها وابسته کردند. در آن زمان پسر نوح گمان مى‏کرد کوه او را نجات مى‏دهد و در این زمان آنها

گمان مى‏کنند قدرت‏ها آنها را نجات مى‏دهند. (آیا با مشاهده فرار شاه ایران و آوارگى منافقان و ذلّت

صدام با آن همه وابستگى به این و آن، کافى نیست که باور کنیم که خدا مى‏فرماید: «أیبتغون

عندهم العزّة» و باور کنیم کلام خدا را که مى‏فرماید: «هم للکفر أقرب منهم للایمان»


 بار دیگر خود را در آینه قرآن ببینیم.


 قرآن درباره بنى‏اسرائیل مى‏فرماید: «فضّلتکم على العالمین»(20) ولى در آیه 61 سوره بقره

مى‏فرماید: «باؤوا بغضبٍ» راستى چرا امت برتر و داراى فضیلت به غضب و قهر الهى گرفتار شد.


 خود قرآن مى‏فرماید: دلیل آن کفر و ظلم و معصیت است، «ذلک بانّهم کانوا یکفرون... و یقتلون و...

ذلک بما عصوا» چه معصیتى مى‏تواند جامعه را سرنگون کند.


 قرآن مى‏فرماید: سه گروه از یهودیان سه نوع گناه کردند، خداوند آنها را سرنگون کرد:


 دانشمندانشان قانون آسمانى را عوض کردند. «یحرّفون الکلم»(21)


 بازرگانانشان سراغ ربا رفتند. «و اخذهم الربا و قد نهوا عنه»(22)


 و توده مردم بى حال و سست و رفاه طلب شدند. به پیامبرشان گفتند: ما اهل مبارزه نیستیم و

همین جا نشسته‏ایم. «انّا هیهنا قاعدون»


 زمانى از مسجد النبى که ده ستون از تنه درخت خرما داشت، اسلام به بخش عظیمى از دنیا

صادر شد ولى امروز...


 ما گمان مى‏کنیم با یک سرى کارها مى‏توانیم دیگران را از خود راضى کنیم در حالى که قرآن

مى‏فرماید: «لن ترضى عنک الیهود و لا النصارى حتى تتبع ملّتهم»(23)


 ما گمان مى‏کنیم طبق شعر معروف که مى‏گوید: «خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو» باید

همرنگ دیگران شویم، در حالى که قرآن مى‏فرماید: «اِن تطع اکثر مَن فى الارض یضلّوک عن سبیل

الله»(24)


 ما گمان مى‏کنیم تبلیغات دشمن باید ما را تحت تأثیر قرار دهد، در حالى که قرآن مى‏فرماید: مؤمنان

واقعى کسانى هستند که «لایخافون فى الله لومةُ لائم»(25)


 ما گمان مى‏کنیم محاصره اقتصادى ترفند تازه‏اى است، در حالى که قرآن مى‏فرماید: این محاصره‏ها

در صدر اسلام نیز بوده ولى آنها از پاى در نیامدند. دشمنان براى جدایى و تفرقه میان مسلمانان

مى‏گفتند: «لا تنفقوا على مَن عند رسول الله حتى ینفضّوا»(26)


 ما گمان مى‏کنیم براى آنکه از قافله عقب نمانیم باید به تنازع‏هاى قومى و فرقه‏اى دامن بزنیم، در

حالى که قرآن مى‏فرماید: «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم»(27)


 ما گمان مى‏کنیم اختصاص بودجه‏ى کلان دشمنان براى شکستن اسلام و مسلمین راه جدیدى

است، در حالى که خداوند مى‏فرماید: «ینفقون اموالهم لیصدّوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون

علیهم حسرة ثم تغلبون»(28)


 ما گمان مى‏کنیم برخى کارها از اهمیت ایمان به خدا ارزشمندتر است. در حالى که قرآن مى‏فرماید:

«أجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن باللّه»(29)


 ما گمان مى‏کنیم بعضى از صحنه هایى که به وجود آمده‏اند طبیعى است، حتى بعضى از انفجارها

نقشه‏اى بیش نیست. قرآن به ما یاد داده که «و جاءوا على قمیصه بدمٍ کذب»(30) آرى مسلمان

نباید تحت تأثیر جوسازى‏ها قرار گیرد.


 قرآن به ما یاد داده است به هر گریه‏اى اطمینان نکنیم. «و جاءوا أباهم عشاء یبکون»(31) به هر

سوگندى دلگرم نشویم. «اتّخذوا أیمانهم جُنّة»


 ما گمان مى‏کنیم در برابر تهدیدها باید کوتاه بیاییم. در حالى که قرآن به ما آموخته:


 الف: از زندان نترسید: «رب السجن احبّ الىّ»(32)


 ب: از مرگ و شهادت نترسید که ساحران پس از ایمان به موسى همین که تهدید به قتل شدند

گفتند: «انّا الى ربّنا راغبون»(33)


 ج: از کثرت دشمن نترسید: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة»(34)


 و در مقابل این ترس‏ها قرآن سفارش کرده که اوست که آرامش را بر دل مؤمنان نازل مى‏کند. «هو

الّذى انزل السکینة فى قلوب المؤمنین»(35)


 اوست که امدادهاى غیبى را فرو مى‏فرستد. «لقد نصرکم الله فى مواطن کثیرة»(36)


 اوست که پیامبران و مؤمنان را یارى مى‏کند. «انّا لننصر رسلنا و الذین آمنوا»(37)


 اوست که اهل تقوا را به اهداف خود رسانده و خوش عاقبت مى‏کند. «و العاقبة للمتّقین»(38)



 اوست که مؤمنان را از ظلمات شرک و تحیر و جهل و تفرقه به سوى نور مى‏برد. «اللّه ولىّ الذین

آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور»(39)


 اوست که انواع وحشت‏ها را در دل کفار مى‏افکند. «سنلقى فى قلوب الذین کفروا الرعب»(40)


 آرى سفر حج آزمایشگاهى است که ما به سرزمین وحى برویم و خود را در آینه قرآن ببینیم و

وعده‏هاى خداوند را با چشم و دل مشاهده کنیم:


 چگونه خداوند به پیامبرش فرمود: «و رفعنا لک ذکرک»(41) و چنین کرد.


 فرمود: «انّ مع العسر یسرا»(42) و چنین شد.


 و فرمود: دلهاى مردم را به سمت کعبه گرایش مى‏دهم. «فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم»(43)

و چنین شد.


 در مکه ما مى‏بینیم که اگر نظر خداوند به سنگى افتد، آن سنگ محبوب دلها مى‏شود و پروانه‏وار به

دور آن مى‏چرخند. «ولیطّوّفوا بالبیت العتیق»(44)


 در مکه مى‏بینیم که ابراهیم پایه‏هاى کعبه را بالا برد و دعا کرد: «ربّنا تقبّل منّا»(45) یعنى اگر

انسان ابراهیم باشد و کارش ساختن کعبه، ولى خداوند قبول نکند ارزشى ندارد.

نظرات 2 + ارسال نظر
قاصدک 1390/12/02 ساعت 21:21

سلام
خسته نباشی . مطالبت خیلی پرمعنی است . خداقوت

hadis 1390/12/03 ساعت 23:21

با تشکر از مطالب خوبی گه میذارین ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد