کانون قرآن و عترت

امور فرهنگی دانشگاه پیام نور مرکز الیگودرز

کانون قرآن و عترت

امور فرهنگی دانشگاه پیام نور مرکز الیگودرز

ایام فاطمیه

امشب دل سنگ کوچه ها می گرید     یک شهر خموش و بی صدا می گرید

تشییع جنازه غریب زهراست     تابوت به حال مرتضی می گرید

 

 

 

می خواست رخش پیش عدو زرد نباشد
ای کاش یکی بود در آن کوچه و می گفت
آن کس که به زن حمله کند، مرد نباشد 

 

آن روز که پهلوی تو از کینه شکست      دل های مُحبّان تو در سینه شکست

تصویر تو را دِل علی آینه بود                 اندوه تو سنگی شد و آیینه شکست

 

با سرشک دیده وبا ناله پیوسته اش

با تن تبدار وبا جسم به غایت خسته اش

روز تنهایی که او بودوکسی یارش نشد

کرده یاری ید اله با ید بشکسته اش

دریغ آن زهره زهرا کجا رفت؟      دریغ آن بضعه طاها کجا رفت؟

روم پرسم من از شب زنده داران     که زهرا نیمه شب تنها کجا رفت

من با که گویم این که بهارم خزان شده

ماهم به خاک تیره غربت نهان شده

بانوی بی نشان که به هرسو نشان زاوست

رفت از برم به قامت همچون کمان شده

دل غریب من از گردش زمانه گرفت      به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع     سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت

غم دوران من گردد یتیمی

که هم پیمان من گردد یتیمی

من از قد کمانت حتم دارم

بلای جان من گردد یتیمی

در این صحرا چو لاله داغ دارم      به دل سوز غمی جانکاه دارم

مدینه، دیدی از بیداد گردون     ز کف دادم همه دار و ندارم؟

نمی گویم که تو نا مهربانی

زبس خون رفته از تو ناتوانی

دلم خواهد در آغوشم بگیری

چه سازم که شکسته استخوانی

دادم دل شب غسل و نمودم کفنش     در خاک سپردم منِ دل خون، بدنش

تشییع کنندگان زهرا آن شب     من بودم و زینب و حسین و حسنش

مکن مخفی به سینه آه، مادر

مرا کن از غمت آگاه ،مادر

مشو راضی پس از تو زنده باشم

گل خود را ببر همراه ،مادر

ز کف دادم چراغ لاله ام را      کنم پنهان ز دشمن ناله ام را

نه دست خود کفن کردم شبانه     تن زهرای هجده ساله ام را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد